برنامه هفتم توسعه قصد دارد سهم منابع فسیلی را به 78 درصد برساند و سهم انرژیهای تجدیدپذیر را به 10 درصد افزایش دهد؛ اما حتی با این اصلاحات، پیشبینیها همچنان از بحران خبر میدهند.
در دل یکی از بزرگترین اقتصادهای صنعتی منطقه، ناترازی انرژی به مشکلی پیچیده تبدیل شده که اثرات آن به تمامی ابعاد اقتصادی و اجتماعی سرایت کرده است. از کمبود برق گرفته تا چالشهای حوزه گاز که دیگر صرفاً یک هشدار نیست؛ بلکه تهدیدی جدی برای توسعه و پایداری صنایع کشور به شمار میآید.
این قصه، نه تنها روایت سادهای از یک مسئله اقتصادی یا صنعتی، بلکه داستانی پیچیده و پرچالش است؛ چالشی که میتواند آینده کشور را به شکلی جدی تحت تأثیر قرار دهد.
تصور کنید امسال، ناترازی برق بین ۱۵ تا ۱۷ هزار مگاوات بوده است؛ رقمی که تنها به عنوان شروع بحران میتوان از آن یاد کرد که اگر با همین منوال ادامه دهیم، پیشبینیها حاکی از آن است که تا سال ۱۴۱۴ این عدد به حدود ۳۷ هزار مگاوات خواهد رسید.
حال بپرسید چرا؟ علت، وابستگی شدید به منابع فسیلی به ویژه گاز، است. جالب است بدانید در حال حاضر ۸۵ درصد برق کشور از این منابع تأمین میشود، درحالی که انرژیهای تجدیدپذیر تنها سهمی ناچیز دارند.
وابستگی به گاز داستانی با قدمت چند دهه است؛ از سال ۱۳۶۴ که سهم گاز در تولید برق ۳۵ درصد بود، امروز به ۸۶ درصد رسیده؛ عددی که نشان از یک وابستگی خطرناک دارد. رشد صنعت برق ما نیز در طول این سالها ۹۳ درصد بر پایه گاز بوده که در برنامههای توسعهای، تلاش میکنیم این میزان را کاهش دهیم، اما آیا این تلاشها کافی است؟
برنامه هفتم توسعه قصد دارد سهم منابع فسیلی را به ۷۸ درصد برساند و سهم انرژیهای تجدیدپذیر را به ۱۰ درصد افزایش دهد؛ اما حتی با این اصلاحات، پیشبینیها همچنان از بحران خبر میدهند.
از این زاویه نگاه کنید که زیرساختهای ما نیز در وضعیت مناسبی قرار ندارند. نیروگاههای فرسوده، خطوط انتقال انرژی کهنه و تلفات بالای شبکههای توزیع تنها بخشی از مشکلات است. برای حل این مسائل، سرمایهگذاری عظیمی نیاز داریم؛ به گونهای که حدود ۲۰ میلیارد دلار تنها برای ساخت نیروگاهها لازم است. اما این ارقام در دنیای واقعی چه معنایی دارند؟ آیا میتوانیم چنین منابعی را تأمین کنیم یا همچنان در مسیر بحران باقی خواهیم ماند؟
و این فقط یک روی سکه بوده که روی دیگر، ناترازی در حوزه گاز است؛ جایی که وابستگی ما به میدان عظیم پارس جنوبی به یک پاشنه آشیل جدی تبدیل شده است. این میدان که زمانی نقطه قوت ما بود، اکنون در آستانه کاهش ذخایر قرار دارد. طبق پیشبینیها، از سال ۱۴۰۴ اگر سرمایهگذاریهای بزرگی صورت نگیرد، تا سال ۱۴۲۰ بخش بزرگی از منابع گاز کشور از دست خواهد رفت، بهطوری که در برخی روزها تنها ۸ ساعت گاز خواهیم داشت.
اما باید امرزوه بدانیم که هیولای ناترازی که تا دیروز در خواب عمیق بوده ،امروز چشم باز کرده و تا بلند شدن آن و بلعیدن میلیارد ها دلار سرمایه گذاری در صنایع فرصتی باقی نیست .
در میان این همه چالش، فرصتی پنهان شده است. شاید همین بحران، ما را وادار به بازنگریهای اساسی کند و بستری برای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و استقلال واقعی در تأمین انرژی فراهم کند. آیا از این تهدیدها میتوان یک فرصت طلایی ساخت؟
یادداشت: عرفان اتابکی